عاشقانه

متن مرتبط با «همیشه» در سایت عاشقانه نوشته شده است

همیشه ...

  • باید کسی باشد...که معنی سه نقطه های انتهای جمله هایت را بفهمد...همیشه ...باید کسی باشد...تابغض هایت را قبل از لرزیدن چانه ات بفهمد...باید کسی باشد...که وقتی صدایت لرزید...که اگر سکوت کردی...که اگر بهانه گیر شدی...که اگر سردرد را بهانه اوردی برای رفتن و نبودن...بفهمد که درد درای....بفهمد که زندگی درد دارد...بفهمد دلت برای چیزهای کوچک تنگ شده...بفهمد دلت برای رفتن برای دویدن تنگ شده...آری باید همیشه کسی باشد...ولی...ولی...افسوس....که نیست...دراز میکشمخیره میشوم به سقفاشکهایم میچکندسر میخورند و میروند به جایی که تو همیشه میبوسیدی …نمی دانی چه دردی دارد وقتی حالم در واژه ها هم نمی گنجد !اگر دری میان ما بود ، می کوفتم ..،اگر میان ما دیواری بود ،بالا می رفتم ، پایین می آمدم ، فرو می ریختم !اگر کوه بود ، دریا بود ، پا می گذاشتم بر نقشه ی جهان و نقشه ای دیگر می کشیدم !اما میان ما هیچ نیست هیچ و تنها با هیچ هیچ کاری نمی شود کرد !تنها یک حرف مرا آزار میدهد ، حتی یک کلمه هم نمیشودتنها یک حرف مرا هر روز غمگین تر میکند …همان یک “ن” که در ابتدای “بودنت” نشسته است  راستی خدادلم هوای دیروز را کردههوای روزهای کودکی رادلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارمآرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورددلم میخواهد دفتر مشقم را باز کنم و دوباره تمرین کنمالفبای زندگی رامیخواهم خط خطی کنم تمام آن روزهایی که دل شکستم و دلم را شکستنددلم میخواهد این بار اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تانهر چه میخواهید بکشیداین بار تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تودلم میخواهد این بار اگر گلی را دیدمآن را نچینمدلم میخواهد …می شود باز هم کودک شد؟؟راستی خدا!دلم فردا هوای امروز را می کند بخوانید, ...ادامه مطلب

  • همیشه ...

  • باید کسی باشد...که معنی سه نقطه های انتهای جمله هایت را بفهمد...همیشه ...باید کسی باشد...تابغض هایت را قبل از لرزیدن چانه ات بفهمد...باید کسی باشد...که وقتی صدایت لرزید...که اگر سکوت کردی...که اگر بهانه گیر شدی...که اگر سردرد را بهانه اوردی برای رفتن و نبودن...بفهمد که درد درای....بفهمد که زندگی درد دارد...بفهمد دلت برای چیزهای کوچک تنگ شده...بفهمد دلت برای رفتن برای دویدن تنگ شده...آری باید همیشه کسی باشد...ولی...ولی...افسوس....که نیست...دراز میکشمخیره میشوم به سقفاشکهایم میچکندسر میخورند و میروند به جایی که تو همیشه میبوسیدی …نمی دانی چه دردی دارد وقتی حالم در واژه ها هم نمی گنجد !اگر دری میان ما بود ، می کوفتم ..،اگر میان ما دیواری بود ،بالا می رفتم ، پایین می آمدم ، فرو می ریختم !اگر کوه بود ، دریا بود ، پا می گذاشتم بر نقشه ی جهان و نقشه ای دیگر می کشیدم !اما میان ما هیچ نیست هیچ و تنها با هیچ هیچ کاری نمی شود کرد !تنها یک حرف مرا آزار میدهد ، حتی یک کلمه هم نمیشودتنها یک حرف مرا هر روز غمگین تر میکند …همان یک “ن” که در ابتدای “بودنت” نشسته است  راستی خدادلم هوای دیروز را کردههوای, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها