خیال تماشا

ساخت وبلاگ

شراب تلخ بیاور که وقت شیدایی ست
که آنچه در سرِ من نیست، بیم رسوایی ست

 

چه غم که خلق به حسن تو عیب می گیرند؟

همیشه زخم زبان خون بهای زیبایی ست

 

اگر خیال تماشاست در سرت، بشتاب
که آبشارم و افتادنم تماشایی ست

 

شباهت من و تو هرچه بود ثابت کرد
که فصل مشترک عشق و عقل تنهایی ست

 

کنون اگرچه کویرم هنوز در سرِ من
صدای پر زدن مرغ های دریایی ست

عاشقانه...
ما را در سایت عاشقانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bashena23c بازدید : 240 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 17:33